تب یا گرمی یا زیادت گرمی. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، سخنهالعین، گرمی چشم و آن عبارت از غم و حزن است. (منتهی الارب). خلاف قرهالعین که مراد از شادی و سرور است. (آنندراج)
تب یا گرمی یا زیادت گرمی. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، سُخْنهالعین، گرمی چشم و آن عبارت از غم و حزن است. (منتهی الارب). خلاف قرهالعین که مراد از شادی و سرور است. (آنندراج)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر. دارای 300 تن سکنه. آب آن از کارون. محصول آنجا غلات، برنج، صیفی، کنجد. شغل اهالی زراعت است. ساکنین از طایفۀ عرب میان آب میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر. دارای 300 تن سکنه. آب آن از کارون. محصول آنجا غلات، برنج، صیفی، کنجد. شغل اهالی زراعت است. ساکنین از طایفۀ عرب میان آب میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
شهرکی است در بیابان شام بین تدمر و عرض و ارک و قومی از عرب دراین مکان سکونت دارند. و حد آن ارک و عرض است. (معجم البلدان). در شام بشمال شرقی تدمر است. (دمشقی)
شهرکی است در بیابان شام بین تدمر و عرض و ارک و قومی از عرب دراین مکان سکونت دارند. و حد آن ارک و عرض است. (معجم البلدان). در شام بشمال شرقی تدمر است. (دمشقی)
طعام گرم، نوعی از آش که از آرد و روغن یا از آرد خرما ترتیب دهند. (آنندراج) (منتهی الارب). اردهاله. (صراح) (مهذب الاسماء). اوماج. (صراح) (بحر الجواهر). کاچی. (زمخشری)
طعام گرم، نوعی از آش که از آرد و روغن یا از آرد خرما ترتیب دهند. (آنندراج) (منتهی الارب). اردهاله. (صراح) (مهذب الاسماء). اوماج. (صراح) (بحر الجواهر). کاچی. (زمخشری)